آدمک آخر دنياست بخند
آدمک مرگ همين جاست بخند
دست خطي که تو را عاشق کرد
شوخي کاغذي ماست بخند
آدمک خام نشوي گريه کني
کل دنيا سراب است بخند
آن خدايي که بزرگش خواندي
او هم مثل تو تنهاست بخند
دنگ دنک ساعت گيج زمان
مي زند از پي هم پي در پي زنگ
ليک چون اين دم نيز بايد گذرد
پس اگر مي خندم خنده ام بيهوده است
واگر مي گريم گريه ام بي ثمر است
باز هم ثانيه ها اسم تو را جار زدند
ودقايق همه امشب به تو تکرار زدند
وسکوتي که در اين عقربه ها مي چرخيد
نکند در دل تو اسم مرا دار زدند.....